در طول تاریخ، اوج تاثیرگذاری انسان، توانایی ترغیب دیگران بوده است. به عبارت دیگر، هدف یا مقصود از صحبت کردن در میان جمع، کمک به روی دادن اتفاقی است که در صورت نبود صحبت های گوینده رخ نمی دهد. به عنوان مثال، وقتی دموستنز صحبت می کرد، مردم می گفتند:«چه سخنرانی خوبی!» امّا وقتی آلسیبیدز صحبت می کرد، مردم می گفتند:«پیش به سوی هدف!» قبل از شروع و پرداختن به موضوع فن بیان و سخنرانی، لازم می بینیم که کمی درباره چیستی فن بیان و اهمیت آن در زندگی امروزی صحبت کنیم. پس لطفاً با ما همراه باشید.
فن بیان در حقیقت همان توان سخنگفتن (در هر شرایط و زمان) است. زمانی که صحبت از فن بیان به میان میآید، جدا از این که شما چه کسی هستید؟ چه کاری دارید؟ با چه کسی صحبت میکنید و…. منبع

فهرست مطالب
وظیفه یک سخنران
وظیفه شما به عنوان یک سخنران این است که مخاطبتان را وادار و ترغیب کنید؛ به گونه ای که حرف های شما، طرز تفکر، احساس و عملکردشان را تغییر دهد. به عبارت دیگر، باید آنها را مجبور کنید کاری انجام دهند و آنها را به «حرکت کردن» تشویق کنید.
خوشبختانه، تبدیل شدن به یک سخنران مسلط و خوش بیان، یک مهارت اکتسابی است. اگر بتوانید رانندگی، تایپ یا استفاده از تلفن همراه را بیاموزید، پس می توانید یک سخنران تأثیرگذار هم باشید و نه تنها زندگی خودتان، بلکه زندگی مخاطبانتان را نیز تغییر دهید.
مهمترین مسئله درباره برقراری ارتباط این است که این کار هیچ ضرری ندارد. برای تسلط بر هنر صحبت کردن و فن بلاغت باید آمادگی یادگیری و تمرین به صورت مکرر، به مدت چندین ماه و یا حتی چندین سال را داشته باشید؛ هیچ راه میانبری هم وجود ندارد.
به علاوه باید به یاد داشته باشید که آمادگی چیزی است که افراد معمولی را از افراد برجسته مجزا می کند. پس زمانی را برای افزایش منطق، انتخاب واژه هایتان و اقدام جهت رسیدن به اهداف مخاطبانتان اختصاص دهید. تمرین را فراموش نکنید. هر مصراع جدیدی از شعری که به یاد می آورید و از حفظ می خوانید، هر تک گویی که با صدای بلند اجرا می کنید، هر سخنرانی که با او برخورد می کنید و هر گونه انتقاد، توانایی شما را برای این که خودتان هم به یک سخنران ماهر تبدیل شوید، افزایش می دهد. هیچ محدودیتی وجود ندارد.

اصلاً فن بیان چیست؟
مطمئناً شما تعاریف زیادی از فن بیان شنیدهاید! فن بیان را میتوان بسته به حیطه کاری به صورتهای مختلفی تعریف کرد! اگر یک مجری باشیم؛ فن بیان یعنی این که در صحنه همایش خوب صحبت کنیم، صدایی گیرا داشته باشیم و نظر مخاطبان را جلب کنیم و… اگر یک گوینده باشیم؛ یعنی کلمات را درست ادا کنیم، با لحن و صدای خود توجه مخاطب را جلب کنیم و … و هزاران تعریف دیگر که میتوان از فن بیان داشت. اما اجازه دهید ما یک تعریف کلی در این زمینه داشته باشیم؛ یعنی فن بیان را برای همه حالات تعریف کنیم:
«فن بیان؛ در حقیقت فنون و مهارتهایی است که شما با استفاده از تمام اجزای ارتباطی خود (نه فقط دهان و زبان) برای ارتباطات کلامی خود به کار میبرید»
اجازه بدهید این تعریف را کمی بیشتر توضیح دهیم؛ فن بیان فقط و فقط محدود به افراد خاص نیست. مطمئناً شما به عنوان یک منشی، پزشک، خلبان، کارمند، دانشجو، دانشآموز، پدر و مادر و … در طول زندگی خود بارها و بارها نیاز است که صحبتهای تأثیر گذاری داشته باشید و اگر فن بیان خوبی نداشته باشید و نتوانید خوب صحبت کنید،مطمئناً با شکست مواجه خواهید شد.
بنابراین شما باید بتوانید اولاً یک صحبت موثر در ذهن خود طراحی کنید و سپس به توانایی دست بیابید که بتوانید آنچه در ذهن دارید را به خوبی به زبان بیاورید!

چطور فن بیان خوبی داشته باشیم؟
تا به اینجای کار مقدماتی از فن بیان ارائه کردیم و گفتیم که اهمیت آن چقدر است (و واقعاً هم زیاد است!) اما حالا چه کنیم که فن بیان خوبی داشته باشیم؟ حقیقت این است که بهبود فن بیان کار یک روز و یک هفته نیست! اصلاً اجازه بدهید یک اصلی خیلی مهم را مطرح کنم: ما چیزی به عنوان فن بیان خوب نداریم! هر کسی باید در هر شرایطی که هست بیان خود را روز به روز بهتر کند
برای بهبود فن بیان باید از سه مرحله مهم عبور کند:
- تمرین مناسب و کافی داشته باشید (شبیه سازی)
- مطالب را به صورت تئوری یاد بگیرید.
- و به صورت واقعی در زندگی خود به کار ببرید (تا پس از مدتی به صورت ناخودآگاه به از این روشها استفاده کنید)

مراحل یادگیری مهارتهای کلامی
برای یادگیری هر مهارتی، از جمله مهارتهای کلامی و سخنرانی، گامهایی وجود دارد که اگر ما با این گامها آشنا نباشیم، نه تنها رشد نخواهیم کرد، بلکه باعث میشود که پسرفت هم داشته باشیم و یا با داشتن توقعاتی نامعقول در مسیر رشد و بهبود قرار نگیریم.اولین شرط در یادگیری هر مهارتی، این است که بدانیم باید تا حد ممکن تمرین کنیم و بدون تمرین کردن عملاً هیچ مهارتی کسب نمیشود. چه بهتر است که ما زمانی را به صورت روزانه در نظر بگیریم و تمرینات مربوطه را انجام دهیم.

ناتوانی ناآگاهانه
گام اول زمانی است که ما توانایی انجام مهارت را نداریم و البته نمیدانیم که این توانایی را نداریم. این وحشتناکترین مرحله برای یادگیرنده است، زیرا گمان میکند که کارش خوب است ولی اصلاً اینطور نیست. بهترین مثال برای این موضوع نوجوانانی هستند که تا به حال رانندگی را تجربه نکردهاند و هرآنچه که در مورد رانندگی میدانند مربوط میشود به تصوّرات آنها و همچنین مشاهداتشان از فیلمها و دیگران! این افراد تصوّر میکنند که رانندگان قدری هستند اما وقتی که پشت فرمان اتوموبیل مینشیند….

ناتوانی آگاهانه
گام دوم زمانی است که ما توانایی انجام مهارتی را نداریم اما متوجه و آگاه میشویم که این توانایی را نداریم. زمانی که فردی در این مرحله قرار میگیرد، مطلع میشود که باید مهارتهای خود را بهبود ببخشد و برای این کار اقدام میکند. درست مثل کسی که متوجه میشود برای یادگیری رانندگی نیاز است که به اقدام کند و به کلاس آموزشی میرود.

توانمندی آگاهانه
گام سوم زمانی است که ما توانایی انجام مهارت را به دست میآوریم اما تمام حرکات ما آگاهانه است. در مثال رانندگی، زمانی که در مرحله سوم قرار میگیریم، با رانندگی ارتباط برقرار کردهایم، اما تمام حرکات ما خودآگاه است و نیاز به تمرکز و تلاش زیادی دارد و برای هر بار رانندگی باید انرژی زیادی صرف کنیم و زحمت زیادی متقبل شویم و حتی اگر لحظهای حواسمان پرت شود، تعادل خود را از دست میدهیم.
به همین منظور کافیست به فردی که تازه گواهینامه خود را دریافت کرده است فکر کنید. او میتواند رانندگی کند اما نیاز به تمرکز بالایی دارد و به هر کاری که میکند فکر میکند. مثلاً اگر قرار است دنده را عوض کند، به این موضوع فکر میکند و آگاهانه تصمیم میگیرد.

توانمندی ناآگاهانه
گام چهارم زمانی است که ما توانایی انجام کار را به دست میآوریم و آنقدر آن را تمرین کردهایم که به صورت ناخودآگاه و از روی عادت به فعالیت میپردازیم و در این صورت انرژی بسیار کمتری برای انجام مهارت صرف میکنیم و از همین رو انجام آن کار برای ما لذت بخشتر خواهد شد. درست مثل کسی که به خوبی رانندگی را یاد گرفته و چند ماهی است که هر روز چند مرتبه رانندگی میکند و عملاً این مهارت بخشی از وجود او شده و بدون فکر کردن به آن میتواند آن را انجام بدهد.

حال این چهار گام را در سخنرانی مرور میکنیم. در گام اول، اصلاً متوجه نیستیم که در این مهارت مشکل داریم و با اعتماد به نفس کاذب سخنرانی میکنیم و فقط باعث آزار و اذیت دیگران میشویم (فکر میکنم تعداد این نوع از سخنرانان بسیار زیاد است) در گام دوم، ما متوجه میشویم که توانمندی سخنرانی را نداریم و لازم است که آن را یاد بگیریم و در گام سوم، با تمرین و یادگیری به صورت خودآگاه میتوانیم این مهارت را اجرا کنیم اما برای انجام آن نیاز به زمان و فکر کردن بسیار زیادی داریم و البته از دید مخاطب نیز بسیار حرفهای به نظر نمیرسیم و در گام چهارم، سخنرانی بخشی از وجود ما خواهد شد و برای اجرای آن فکر نمیکنیم و بیشتر بر روی عمل متمرکز میشویم.
باید این خبر خوب را به شما بدهم که وقتی شما این کتاب را مطالعه میکنید به این معنی است که شما مرحله اول (وحشتناکترین مرحله) را گذراندهاید و اکنون در یکی از سه مرحله آخر حضور دارید و امیدوارم که هرچه زودتر با ادامه دادن تمرینات به مرحله چهارم دست بیابید.

ریتم در بیان
خب، تا اینجای کار با چیستی فن بیان و اهمیت آن در روابط و زندگی امروزمان آشنا شدیم. پس بیایید با هم اولین قدم در یادگیری فن بیان و سخنوری را با هم برداریم و به سراغ بحث ریتم در بیان برویم. یکی از نکات مهم در بحث گویندگی و سخنرانی حفظ ریتم است. ریتم یا ضرباهنگ عبارت است از هماهنگ بودن فکر، اندیشه، و احساس که بیان میکنیم. این هماهنگی اگر همراه با درک درستی باشد همیشه کمک میکند که گوینده به بهترین شیوه و شکل ممکن اندیشههایش را درست و بهجا منتقل کند. به این ترتیب شنوندهای هم که آن را میشنود با آن احساس مشترک پیدا میکند. ریتم مشترک بین گوینده و شنونده مثل این است که دو نفر با هم راه بروند بهگونهای که هماهنگی در راه رفتن باعث برقراری ارتباط بهتر میان آنها شود. به گمان من شناختن ریتم درست متنها، شعرها و هر چیزی که قرار است خوانده شود در انتقال درست احساس و اندیشهای که میبایست به شنونده منتقل شود کمک بسیاری میکند.
در این ویدئو استاد فرزانه سادات معصومیان به ریتم در بیان می پردازد. که با رعایت نکات زیر ، هنر فن بیان و اصول سخنرانی بسیار آسان می شود و در موقعیت های اجتماعی با اعتماد به نفس کامل می توانید ارتباط برقرار کنید .