در سالیان اخیر، دانشمندان تلاش زیادی کرده اند به این پرسش، پاسخی علمی بدهند. اقتصاد دانان رابطه میان خوشبختی را با میزان درآمد بررسی کرده اند و روانشناسان به رابطه میزان درآمد و احساسات ما پرداخته اند. در سطح قضیه، پاسخ روشن است: بله پول بیشتر، خوشبختی به همراه می آورد ولی اندکی دقیق شدن، نتایج جالب تری نشان می دهد.
خوشبختی چیز عجیبی است، درست مثل یك معجزه، وقتی میآید گام هایش آنقدر آرام است كه شاید حتی صدای پایش را نشنوی اما وقتی نیست دردش را تا مغز استخوان حس میكنی. خوشبختی یك حس درونی است، هیچكس غیر از خودمان نیز نمیتواند خوشبختمان كند، خوشبختی حاصل نوع نگاه ما به زندگی است، تعبیری متفاوت از بودن و برداشتی آزاد از زندگی. منبع
به شکل خلاصه، ثروت، تضمین کننده خوشبختی نیست. مهم تر از میزان درآمد، *نحوه خرج کردن* است که خوشبختی شما را تعیین می کند. به عنوان مثال، خرج کردن پول برای دیگران، احساس شادی بسیار بیشتری به فرد می دهد تا خرج کردن برای خود. حتی وقتی پول را خرج خودتان می کنید، وقتی به ازای ش تجربیات شیرین دریافت می کنید، مثل مسافرت یا غذای خوب، بیشتر ارزش دارد تا چیزهای مادی.
رایان هاول، استاد روانشناسی دانشگاه UCSF گیج شده بود که با اینکه تحقیقات نشان می دهد تجربیات، شادی بیشتری از چیزهای مادی به همراه دارند، اما مردم همچنان ترجیح می دهند چیز بخرند تا مسافرت بروند. در پژوهشی که امسال منتشر کرد، او نشان داد که افراد وقتی حسابگر هستند، به دلیل اینکه فکر می کنند تجربیات شیرین گذرا هستند، ترجیح را به خرید چیزها می دهند در حالیکه وقتی همان افراد بعدا به گذشته نگاه می کنند، ارزش تجربیات را بیشتر ارزیابی می کنند.
تامس گیلوویچ،استاد دانشگاه کرنل هم نظری مشابه دارد: افراد برداشت شان این است که اگر من این چیز را بخرم، اثرش طولانی تر باقی می ماند ولی یک جا رفتن، تجربه ای ست گذرا. این برداشت حقیقی است ولی با روانشناسی ما نمی خواند.
مشکل خرید چیزها، در «تطابق لذت جویانه» است. لباس جدیدی که می خریم یا ماشین جدیدی که سوار می شویم، برای مدتی کوتاه هیجان دارد ولی به زودی مزیت اش را از دست می دهد و عادی می شود. به نظر گیلوویچ اما، تجربیات به دلیل اینکه عموما با دیگران شریک می شویم، حس ارتباط داشتن را می دهد و بخش مهم تری از هویت را تشکیل می دهد. اگر به هیمالیا رفته باشید، خاطره اش بسیار بیشتر از چیزهایی که می خرید باقی می ماند.
موضوع با اهمیت دیگر، این است که ما تجربه هایمان را ندرتا به تجربه های دیگران مقایسه می کنیم. فکر بکنید وقتی جدید ترین لپ تاپ را خریده اید و وقتی به من نشان می دهید، من صفحه نمایش بهتر و پردازنده سریع تر لپ تاپ خودم را به رخ شما می کشم. چقدر برایتان آزرنده است؟
در پژوهش گیلوویچ، افرادی که فرض کرده بودند به نیوزیلند رفته اند، وقتی متوجه شدند دیگران تجربه سفر بهتری داشتند، آزرده شدند ولی نه به اندازه کسی که لپ تاپ اش بهتر از دیگری نبوده.
به علاوه، در پژوهشی دیگر، گیلوویچ نشان داد که انتظار تجربه را کشیدن شیرین و مثبت است در حالی که انتظار چیزهای مادی را کشیدن، خصلتی عجولانه دارد.
سونیا لیوبومرسکی، استاد روانشناسی دانشگاه کلیفرنیا در ریورساید، می گوید انسان ها قابلیت خارق العاده ای در انطابق با تغییرات مثبت در زندگی شان دارند. اگر حقوق تان اضافه بشود، موقتا خوشحال می شوید ولی به سرعت انتظارات تان هم بالا می رود. خانه ای بزرگتر می خرید و خوشحال می شوید ولی به سرعت خواسته هایتان در ثروت هم افزایش پیدا می کند. اینگونه است که بروی ترد میل لذت جویی قدم گذاشته اید. مقاومت در مقابل این تکراری شدن دستاوردهای مادی، کاری بسیار دشوار است.
یک راه حل شاید این باشد که به شکل فعالانه به خودتان یادآوری کنید چه چیزهایی دارید. به خاطر داشته باشید که روند عادی شدن داشتن چیزها، ناخودآگاه است و نیازمند واکنش فعالانه است. این کار می تواند از طریق وقت گذاشتن روزانه برای یادآوری نعماتی که دارید، تا یادداشت کردن روزانه تا گفتن اینکه چقدر از داشتن چیزها خوشحال هستید به نزدیکان تان عملی بشود. لیوبومرسکی می گوید که این کار بسیار دشوار است و گاه لازم می شود از تکنیک های متنوع استفاده بکنید.
تنوع دادن یک روش دیگر است. اگر یک نقاشی را همواره به یک دیوار آویزان بکنید به زودی نسبت به آن بی تفاوت می شوید. با عوض کردن جایش، می توانید دوباره از آن لذت ببرید. چیزهایتان را با دیگران شریک بشوید، آغوش تان را بروی تجربیات جدید باز کنید.
یک راه دیگر، محروم کردن موقتی خود از چیزهاست. الیزابت دان، استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا، در پژوهشی یک جعبه شکلات به افراد فرستاد و به گروه گفت هر چقدر دوست دارند بخورند، گروه دیگر را منع کرد و گروه سوم هر طور که می خواستند عمل می کردند. نتیجه این بود که گروهی که از خوردن منع شده بودند، شکلات هایی که بعدا خودشان خریده و خورده بودند را بیشتر لذت برده بودند. محروم کردن خود از چیزها، می تواند اثرات مثبتی در لذت جویی داشته باشد.
تناقض پولدار شدن این است که اگرچه کسب ثروت به خوشحالی ما کمک می کند ولی بذل و بخشش اش، اثر بهتری دارد تا خرج کردن اش برای خود. این نتایج پژوهش هایی ست که دان با دانشجویان اش انجام داد. او به آنها پول نقد می داد و از آنها می خواست هر طور دلشان خواست خرج ش بکنند. کسانی که پول را برای دیگران خرج کردند، احساس شادی بیشتری داشتند. دان سپس این پژوهش را در بخش های متنوع دنیا، با افراد با سطح درآمدی پایین، و با پول خود افراد تکرار کرد. او متوجه شد افراد حتی وقتی از پول خودشان بخشش می کنند، حتی وقتی خودشان زیاد پولدار نیستند، و در هر کجای دنیا از کانادا تا اوگاندا، با خرج کردن برای دیگران احساس بهتری دارند.او همینطور در همکاری با موسسه نظرسنجی گالوپ متوجه شد در ۱۰۰ کشور دنیا، افرادی که به خیریه کمک می کنند، شادتر هستند چه در کشورهای فقیر باشند چه ثروتمند. دان می گوید این جهان گیر بودن نتایج پژوهش او، غافلگیر کننده ترین اتفاق حرفه ای اش بوده. ما همیشه فکر می کنیم وقتی پولدار شدم، به خیریه کمک می کنم در حالیکه احساس شادی را کسانی تجربه کرده اند که حتی به نان شب شان محتاج بوده اند. آنچه تعیین کننده شادی است، نه مقدار پول بلکه اثرش هست. اگر کمکی که می کنید به نظرتان تاثیری در زندگی فرد داشته باشد، شما احساس خوشبختی می کنید.
چیز دیگری که بایستی در نظر داشته باشید این است که خرید هایتان، چطور وقت تان را تحت تاثیر قرار می دهد. دو پژوهشگر سوئیسی دریافتند کسانی که رفت و آمد به کار طولانی تری دارند بروی هم رفته، از دیگران کمتر احساس خوشبختی می کنند. آنها حساب کردند برای اینکه احساس بدبختی از یک ساعت اضافه تر برای رفت و آمد به کار نکنید، بایستی حقوق تان ۴۰ درصد افزایش پیدا کند.
الیزابت دان می گوید به جای اینکه پول بیشتری بدهید تا ماشین لوکس تان گرم کن صندلی هم داشته باشد تا در دو ساعت راه برگشت به خانه استفاده بکنید، خانه ای نزدیک تر به محل کار بخرید تا از ساعت آخر روز برای توپ بازی با کودکان تان در پارک استفاده بکنید.
راه دیگر خریدن وقت، اجاره کردن مهارت برای انجام کارهایی ست که دوست ندارید. دان اکنون مشغول پژوهشی است که نشان بدهد افرادی که دیگران را استخدام می کنند که کارهایشان را انجام بدهند شادتر هستند یا نه. او می گوید نتایج اولیه نشان می دهد استخدام دیگران برای انجام کارهای شما خوب است مشروط بر اینکه از وقت آزاد شده تان درست استفاده بکنید. او می گوید اگر به وقت آزاد شده به عنوان شانس نگاه بکنید و برای انجام کاری خوبی استفاده اش بکنید، حس بسیار خوبی خواهید داشت. اما دان می گوید ارزشگذاری وقت با پول، ایده خوبی نیست. افراد وقتی مجبور می شوند به وقت شان مثل پول نگاه بکنند، حاضر نمی شوند کارهایی نوع دوستانه انجام بدهند.
چیزی که بایستی به خاطر داشته باشیم این است که پژوهشگران خوشبختی، آن را به دو بخش تقسیم می کنند. تنها یکی از دو این دو نوع، با افزایش درامد، بهبود پیدا می کند. یک نوع، خوشبختی ارزیابی شده است. ارزیابی فرد از اینکه در زندگی شاد است و به سوی اهداف زندگی اش حرکت می کند. این نوع، ارتباطی مستقیم با ثروت دارد. همه کشورهای ثروتمند خوشبخت تر از کشورهای فقیر اند و در هر کشوری، ثروتمندان خوشبخت تر از فقرایند. نوع دیگر، خلقی است. اینکه شما چه مدت از زمان، حس شادی و نشاط دارید. البته که ممکن است شما حس خوشبختی داشته باشید، ولی در لحظه پرسش، خوش خلق نباشید. البته که ثروتمندان هم لحظات ناخوشی دارند ولی در کل کمتر است. برای تصویر دقیق بایستی هر دو را در نظر گرفت.
دنیل کانمن و انگوس دیتن از پرینستون متوجه شدند وقتی درآمد از ۷۵ هزار دلار بالاتر می رود، خوشبختی خلقی افزایش پیدا نمی کند اما خوشبختی ارزیابی شده بالا می رود. به زبان ساده، وقتی پول ندارید، اندکی پول، اثر بسیار زیادی می گذارد چون رفاه را تامین می کند. اما هر چه ثروتمند تر می شوید، خریدن خوشبختی دشوارتر می شود.
نهایتا بایستی تاکید کرد که با اینکه پژوهشگران نشان داده اند خرج کردن (برای دیگران خصوصا) کاری مثبت است، ولی یک راه تضمین کننده بدبختی، خرج کردن بیشتر از آنچه درآمد دارید هست. آنها توصیه می کنند به درجه ای از امنیت مالی و ثبات اقتصادی برسید تا نیازهای اولیه تان برآورده بشود. گیلوویچ می گوید کسانی که بسیار فقیر هستند، نمی توانند انتخاب بکنند، بنابراین همه درآمدشان صرف ضروریات می شود. پژوهش های دیگری همچنین نشان داده قرض داشتن دشمن شادی است. خانوارهای بریتانیایی که قرض داشتند، در یک پژوهش خوشبختی کمتری تجربه می کردند و همینطور زوج هایی که مقروض بودند، کمتر از بدون قرض ها دچار نزاع با هم می شدند. دان می گوید پس انداز داشتن خوبی اش به اندازه بدی قرض داشتن نیست،یعنی میزان احساس بد ما از قرض داشتن، بیشتر از حس خوب مان از پس انداز داشتن است. پس پیش از اینکه بروید و پول بی حساب خرج سفر تفریحاتی تان بکنید مطمئن بشوید همه قرض هایتان را داده اید و از نظر مالی تامین هستید. حق با مشاورین مالی است، اولین کار، ایجاد تورهای امنیت (مالی)