نيروي بيكران (آنتوني رابينز)
بخش چهارم
پرسش كليد پاسخ است
در ميان آگاهيهاي انساني، نيروي پرسش به منزل اشعه ليزر است. از اين نيرو براي بر طرف كردن هرگونه مانع و مشكل استفاده كنيد.
نخستين فرق ميان افراد موفق و ناموفق چيست؟ موضوع بسيار ساده است: افراد موفق سؤالات بهتري از خود پرسيده اند ، و در نتيجه پاسخهاي بهتري نيز گرفته اند. هنگامي كه اتومبيل متولد شد ، صدها نفر دست به ساختن آن زدند. اما هنري فورد با ديگران فر ق داشت و از خود پرسيد( چگونه مي توانم اين ماشين را به توليد انبوه برسانم؟) در اروپاي شرقي، ميليونها نفر در زير يوغ آهنين كمونيزم، رنج كشيدند،اما يك نفر به نام لخ والسا شهامت داشت كه از خود بپرسد( چگونه ميتوانم معيارهاي زندگي مردان و زنان كارگر را بالاتر ببرم؟)
اگر به توسن خيال خود ميدان دهيد، چه پرسشهايي در ذهنتان مطرح مي شود؟
آيا با اين اظهار نظر موافقيد يا مخالف؟ تفكر چيزي غير از پرسيدن و پاسخ دادن به پرسشها نيست. براي اينكه در مورد همين سؤال ، نظر موافق يا مخالف بدهيد، حتماٌ از خود پرسيده ايد( آيا اين موضوع درست است يا نه؟)و يا ( آيا من با اين گفته موافقت دارم؟)
بيشتر تفكرات ما، خواه در زمينه ارزيابي باشند( فلان چيز چطور است؟) خواه در زمينه تصور(چه چيزي امكان پذير است؟)و يا تصميم گيري ( چه بايد بكنيم؟)متضمن نوعي پرسش و پاسخ است.
پس اگر مي خواهيم كيفيت زندگاني خود را تغيير دهيم، بايد تغييري را در سؤالاتي كه از خود يا ديگران مي پرسيم به وجود آوريم.
كودكان، قهرمانان هميشگي طرح پرسش اند. اگر از سادگي و كنجكاوي كودكاني كه به گرفتن پاسخ اصرار دارند تقليد كنيد چه چيزهايي را به دست مي آوريد؟
كارهايي كه تاكنون در زندگي خود كرده ام، همه ناشي از مطالبي بوده است كه از خود پرسيده ام:علت كارهايي كه مردم مي كنند چيست؟ چرا بعضيها علي رغم نداشتن امكانات، در زندگي خود موفق مي شوند و بعضي ديگر با وجود اختيار داشتن منابع بيشتر، ناموفق مي مانند؟چگونه مي توانيم از افراد موفق سر مشق بگيريم؟چگونه مي توانيم راحتتر و سريعتر از گذشته، تغييراتي را در خود به وجود آوريم ؟ چگونه مي توانيم كيفيت زندگي همه افراد را بهتر سازيم؟
پرسشهاي اساسي كه زندگي كنوني شما را شكل داده است كدام است؟
پرسشهاي خوب ، زندگي خوب را به وجود مي آورد. شركتهاي بازرگاني هنگامي در كار خود موفق مي شوند كه تصميم گيرندگانشان پرسشهاي صحيحي در زمينه خطوط توليد، بازار، يا برنامه ريزيهاي هدفمند مطرح كنند. روابط شخصي افراد، هنگامي شكوفا مي شود كه پرسشهاي صحيحي درباره علت بروز اختلاف ونحوه حمايت از يكديگرمطرح كنند نه اينكه راههايي براي آزردن يكديگر بينديشند. جوامع نيز هنگامي به رفاه مي رسند كه رهبرانشان درباره مهمترين مسائل و نحوه همكاري افراد جامعه براي رسيدن به هدفهاي مشترك، سؤالات صحيحي طرح نمايند .
براي اينكه هر يك از جنبه هاي زندگي خود را بهبود بخشيد، مي توانيد سؤالاتي را مطرح كنيدو پاسخها يا راه حلهايي را بينديشيد كه شما و عزيزانتان را به سطحي بالاتر، از نظر موفقيت و لذت برساند. آيا لازم مي دانيد سؤالاتي را در زمينه كيفيت زندگي، اراده و تعهد، و خدمت به ديگران مطرح كنيد؟
اثرات جنبي و زنجيره اي پرسش ، خارج ازحد تصور ماست. اگرناتوانيهاو محدوديتهاي خود را مورد سؤال قرار دهيم. بسياري از ديوارها فرو مي ريزندو موانعي كه بر سر راه موفقيتهاي بازرگاني، روابط شخصي ، و حتي روابط بين كشورها وجود دارد از بين مي روند.پيشرفتهاي بشر، كلاٌ براثرطرح پرسشهاي تازه بوده است .
آيا ميتوانيد پرسشهاي تازه اي از خودبكنيد كه زندگي امروزيتان را بهبود بخشد؟
بحثي نيست كه ظرفيت مغز ماشگفت انگيز است. در واقع اگر بخواهيم كامپيوتري بسازيم كه ظرفيت نگهداري اطلاعات آن به اندازه مغز انسان باشد، چنين كامپيوتري به اندازه دو برابر ساختمان مركز بازرگاني جهاني به فضا احتياج خواهد داشت. با وجود اين، اگر ندانيم چگونه به منابع ذهني خود دسترسي پيدا كنيم و از ذخاير عظيم اطلاعاتي خود بهره مند شويم ، آن همه ظرفيت مغزي، بي فايده خواهد بود. كليد دستيابي به اين بانك اطلاعاتي چيست؟ نيروي بي چون و چراي پرسش. علت اينكه نمي توانيم از تجارب خود استفاده كنيم، غالباٌ ضعف حافظه نيست، بلكه علتش آن است كه سؤالات صحيحي از خود نمي كنيم تا نيروهاي ما رافعال سازد.
كامپيوتر مغز،هميشه آماده خدمتگزاري به شماست،و هر سؤالي را كه به آن بدهيد،
مطمئناً پاسخي برايش خواهد يافت.اگر سؤال شما ياوه باشد(مثلاً چرا من هميشه بدبخت و گرفتارم؟)طبعاً جوابي ياوه هم خواهيد گرفت.از سوي ديگر،اگر سؤال بسيار خوب وثمربخشي بكنيد(مثلاً چگونه مي توانم از اين موقعيت استفاده كنم؟)خود به خود به راه حلهاي مناسب هدايت خواهيد شد.
پاسخهاي تازه،از پرسشهاي تازه برمي خيزند.هم اكنون چه سئوال نيروبخشي به نظرتان مي رسد كه از خود،يا از عزيزانتان بپرسيد؟
دوست من آقاي دابليوميچل از نظر طرح سؤالات درخشان،نمونه است.وي در يك حادثه فجيع،تمام بدنش فلج شد.اما غصه و تاسف رابه خود راه نداد و درعوض از خود پرسيد( چه چيز هاي هنوز برايم باقي مانده است ؟) انديشيد( اكنون چه كارهايي از من ساخته است كه حتي در گذشته نمي توانستم انجام دهم؟به علت وقوع اين حادثه، چه خدمتهايي مي توانم به ديگران بكنم؟)
در بيمارستان ، باپرستاري به نام آني آشنا و بلافاصله به او علاقمند شد . بدن ميچل چنان سوخته بود كه شناخته نمي شد و بعلاوه از كمر به پائين بكلي فلج شده بود،اما چنان جسارتي داشت كه از خود پرسيد( چگونه مي توانم دل او را به دست آورم؟) و چندي نگذشت كه با يكديگر ازدواج كردند . اگر از شكست و يا جواب منفي نمي ترسيديد، هم اكنون چه پرسشهايي از خود مي كرديد؟
بعضيها در مسائل مربوط به عشق و زناشويي، پا پيش نمي گذارند، زيرا از خود سؤالاتي
مي كنند كه آنان را مردد مي سازد. مثلاٌ ( اگر خواستگاري بهتر از من داشت چه ؟ اگر خود را گرفتار كردم و جواب رد شنيدم چه ؟ ) و بدين ترتيب نمي توانند از امكاناتي كه در اختيار دارند استفاده كنند.
در روابط زناشويي مي توان پرسيد( چه بخت بلندي داشتم كه تو وارد زندگي من شدي ؟)
( از كدام خصوصيت تو بيش از همه خوشم مي آيد؟) ( پيوند با تو، چقدر زندگي ، ما را غني تر كرده است؟)
از خود و همسرتان، چه سؤالاتي مي توانيد بكنيد كه باعث شود خود را خوشبخت ترين افراد عالم بدانيد؟
هر قدر كه در زندگي خود به موفقيتهايي رسيده باشيم، بالاخره زماني فرا مي رسد كه در مسير پيشرفت فردي و شغلي خود به موانعي بر مي خوريم. بروز مشكلات ، به خودي خود چندان مهم نيست ، بلكه واكنش شما در هنگام بروز مشكل داراي اهميت است . براي يافتن راه حل ، به نكات زير توجه كنيد:
پرسشهاي مربوط به يافتن راه حل
۱ – در اين مشكل، چه جنبه خوب و مثبتي مي توان يافت؟
۲ – چه چيزي هنوز كامل نيست؟
۳ – براي اينكه وضعيت را به صورت دلخواه در آورم چه بايد بكنم؟
۴ – براي اينكه وضعيت را به صورت دلخواه در آورم چه كارهايي را نبايد انجام دهم؟
۵ – ضمن انجام كارهايي كه براي بهبود شرايط لازم است، چگونه مي توانم از تلاش خود لذت ببرم؟
چه عاملي سبب شد كه دانلد ترامپ از راه معاملات املاك، ثروت بي حسابي بدست آورد؟ مسلماٌ يكي از رموز موفقيت او، شيوه ارزيابي وي بوده است. او در ارزيابي هر ملكي كه از نظر او مي توانست منافع اقتصادي قابل ملاحظه اي در بر داشته باشد، از خود مي پرسيد( بدترين حالت ممكن كدام است؟و اگر آن بدترين حالت اتفاق بيفتد آيا من قادر به تحمل خسارت آن هستم؟) و وقتي مي ديدكه مي تواند بدترين حالت ممكن را تحمل كند آن معامله را انجام مي داد ، زيرا اگر آن حالت اتفاق نمي افتاد ، طبعاٌ سود سرشاري مي برد. پس از آنكه ترامپ رو به ورشكستگي رفت، ناظران اقتصادي متوجه شدند كه وي دچار غرور شده و خود را شكست ناپذير مي دانسته است و بعلاوه به سؤال ( بدترين حالت ممكن چيست )ديگر توجه نمي كرده است.
بخاطر داشته باشيد كه نه تنها سؤالاتي كه از خود مي پرسيد، بلكه حتي سؤالاتي هم كه مطرح نمي كنيد، در سرنوشتتان مؤثرند.
پرسشهايي كه دائماٌ از خود مي كنيم، موجب رخوت يا نشاط، كج خلقي يا خوشرويي و بدبختي يا خوشبختي ما مي شوند. پرسشهايي از خود بكنيد كه روحيه شما را تقويت كنند و شما رادر جاده بهروزي انسان، به پيش برانند.
اگر تاكنون بارها سعي كرده ايدكه وزن خود را كم كنيد و موفق نشده ايد،ممكن است به اين علت باشد كه سؤالات نادرستي از خود پرسيده ايد. مثلاٌ ( چه بخورم كه كاملاٌ سير شوم؟) يا( شيرينترين و مقوي ترين غذايي كه ميتوانم بخورم چيست؟)
بجاي سؤالات بالا، چه مي شداگر مي پرسيديد ( چه غذايي نيازهاي بدن مرا واقعاٌ تامين مي كند؟) يا ( كدام غذاي سبك و خوشمزه را مي توانم بخورم كه به من انرژي كافي بدهد؟) و هنگامي كه به پرخوري و سورچراني وسوسه مي شديد مي گفتيد( اگر اكنون اين غذا را بخورم، بعداٌ از خوردن چه غذاهايي بايد خودداري كنم تا بازهم به هدف خود برسم؟(اگر اكنون خود را كنترل نكنم بعداٌ به چه قيمتي برايم تمام خواهد شد؟)
اگر در سؤالات عادتي كه هميشه از خود مي كنيد،تغيير كوچكي بدهيد، تغييري اساسي در زندگيتان به وجود خواهد آمد.
پرسشها بلافاصله باعث انحراف فكر در نتيجه موجب تغيير احساسات ما مي شوند در زندگي هر كسي، لحظات و خاطرات زيبايي وجود دارد كه يادآوري آنها احساسي دلپذير به وجود مي آرود. مثلاٌ اولين روزي كه به تنهايي از منزل خارج شديد، يا تولد اولين فرزندتان، يا صحبت با دوستي كه باعث تقويت اعتماد به نفس در شما شده است. پرسشهايي از اين قبيل كه ( به خاطر چه چيزهايي بايد شكر گذار باشم؟) و يا ( در حال حاضر چه چيزهاي عالي در زندگي خود دارم؟) باعث مي شود كه اين لحظات را بخاطر آوريم و نه فقط احساسي خوب نسبت به زندگي خود پيدا كنيم، بلكه به عزيزان و اطرافيان خود نيز بيشتر خدمت نمائيم.
ميان پرسش و استفاده از عبارات تاكيدي، تفاوت بزرگي است. ممكن است به عنوان تاكيد و تلقين به نفس، يك روز تمام با خود بگوييد( من خوشبختم، من خوشبختم، من خوشبختم). اما اثر اين تلقين در ايجاد ايمان و يقين، غير از اين است كه از خود بپرسيد(اكنون به چه دليل خوشبختم؟ اگر بخواهم احساس رضايت كنم، از چه چيزهاي مي توانم راضي باشم؟) پرسش، تنها تكرار مكررات يك جمله نيست، بلكه باعث تغيير مركز توجه مي شود و دلايلي واقعي و قاطع براي تغيير احساس به وجود مي آورد. بدين ترتيب، بجاي تكرار صرف عبارات تاكيدي، عملاٌ تغييري در احساس به وجود مي آيد. تغييري كه واقعي و پايدار است.
چگونه مي توان بهبودي فوري در زندگي ايجاد كرد؟ راهش كشف و الگو برداري از پرسشهاي عادتي افرادي است كه مورد احترامتان هستند. اگر كسي را يافتيد كه بي نهايت خوشحال و راضي است، يقين داشته باشيد كه دليلش يك چيز است: اين شخص، دائماٌ به چيزهايي توجه مي كند كه موجب رضايت و شادي اند، و دائماٌ چيزهايي از خود مي پرسدكه شادماني او را افزون مي سازند. كساني هم كه به موفقيتهاي بزرگ مالي دست مي يابند، عموماٌ در زمينه سرمايه گذاري سؤالات متفاوتي را مطرح مي كنند.
براي اينكه به سطحي تازه از موفقيت در هريك از جنبه هاي زندگي دست يابيد، در جستجوي كساني باشيد كه قبلاٌ به هدفهاي دلخواه شما رسيده اند. آنگاه سؤالاتي را كه آنان مي كنند، الگو برداري كنيد.
يكي از عوامل اصلي موفقيت، آمادگي براي گرفتن پاسخ است. والت ديسني در زماني كه فيلم ( سرزمين عجايب) را مي ساخت، راه منحصر به فردي رابراي پرسش يافته بود. وي سرتا سر يك ديوار را به معرفي مراحل گوناگون طرح، اختصاص داده و از كليه كاركنان پرسيده بود(چه پيشنهاد اصلاحي به نظرتان مي رسد؟)
بدين ترتيب وي به قدرت خلاقه يك گروه عظيم دسترسي پيدا كردو در پاسخ به آن سؤالات خوب، به نتايج خوبي رسيد.
لازم نيست كه حتماٌ در راس يك سازمان بزرگ باشيد تا بتوانيد از اين شيوه استفاده كنيد. آيا مي توانيد راههاي ديگري براي استفاده از اين روش پيدا كنيد؟ از ميان افرادي كه هر روز با آنها سر و كار داريد، چه كساني مي توانند گنجينه منابع اطلاعاتي خود را در اختيارتان بگذارند( البته اگر بخواهيد و بپرسيد)؟
پاسخهايي كه مي گيريم به سؤالاتي كه مي خواهيم بپرسيم بستگي دارد. نكته آن است كه بايد سؤال خاصي را پيدا كنيد كه روحيه شما را نيرومند سازد. به عنوان مثال اگر آموزش و پيشرفت، در نظرتان داراي اهميت است، سؤالي از اين قبيل( چگونه مي توانم از وضعي كه پيش آمده استفاده و در آينده، بهتر عمل كنم؟)براي بهبود روحيه واز ميان بردن عواطف منفي كاملاٌ مفيد و مؤثر است.
در موقعيتهاي دشوار زندگي، از خود بپرسيد( آيا ده سال ديگر هم اين موضوع اهميت خواهد داشت؟)
هنگام برخوردهاي شخصي و بگو مگو با اشخاص، از خود بپرسيد ( چه عامل ديگري ممكن است باعث ناراحتي اين شخص شده باشد و من چگونه مي توانم به او كمك كنم؟) و اين پرسش باعث مي شود كه اختلافات، به سرعت حل شود و بتوانيد محبت خود را ابراز كنيد.
نوع بشر قدرت چشم پوشي و فراموشي عجيبي دارد. در هر لحظه معين امور بي شماري هست كه مي تواند مورد توجه ما قرار گيرد، اما فقط مي توانيم به چند مورد بطور آگاهانه متمركز شويم.
با طرح يك سؤال، خواه آن را از خودتان بپرسيد يا از ديگري، بلافاصله مركز توجه شما تغيير مي كند. مثلاٌ اگر از همكار يا يكي از اعضاي گروه خود بپرسيد( مي داني كاري كه مي كنيم چه اثري در جامعه باقي مي گذارد؟) بلافاصله همه جزئيات پر دردسر طرح را فراموش مي كند و متوجه منافع دراز مدت آن مي شود.
آيا مي توانيد از اين شيوه براي كمك به فردي كه مي شناسيد استفاده كنيد؟
در جستجوي هر چيزي كه باشيم، همان را خواهيم يافت. براي اينكه اين موضوع ثابت شود تمريني را انجام دهيد. در جايي كه اكنون نشسته ايد به مدت يك دقيقه به اطراف توجه كنيد، آنگاه از خود بپرسيد( چه چيزهايي به رنگ قهوه اي در اينجا وجود دارد؟) نام اشياء قهوه اي را روي كاغذ بنويسيد.
سپس چشمان خود را ببنديد و سعي كنيد اشياء سبز رنگ را بخاطر آوريد. اگر قبلاٌ به موقعيت محل آشنايي داشته باشيد اين كار كمي دشوار است، اما اگر در محل نا آشنايي باشيد به طور قطع بسيار دشوار خواهد بود! بخاطر آوردن اشياء قهوه اي آسان است اما اشياء سبز را نمي توان به آساني بخاطر آورد.
براي اينكه به نتيجه برسيد چشمان خود را باز كنيد و بار ديگر اشياء اطراف را از نظر بگذرانيد. اين بار بيشتر اشياء سبز را خواهيد ديد! بخاطر داشته باشيد،( هرچه را بجوييد همان را مي يابيد.) متوجه باشيد كه در جستجوي چه چيزي هستيد.
اين كه چه كاري را ممكن و چه كاري را غير ممكن بدانيم بسته به سؤالاتي است كه از خود مي كنيم. كلمات خاص و ترتيبي كه از آنها استفاده مي شود باعث مي شود كه بعضي امكانات را در نظر نگيريم و يا بعضي از امكانات را كاملاٌ مسلم بپنداريم. مثلاٌ وقتي مي پرسيد چرا من هميشه كارها را خراب مي كنم؟ بطور ناخواسته فرضيه اي را قبول كرده ايد و آن اين است كه واقعاٌ كار را خراب مي كنيد، در حالي كه ممكن است واقعاٌ چنين نباشد.
سعي كنيد فرضيات را بنفع خود بنا كنيد. براي تقويت باورهاي تازه از خاطرات و اطلاعات خود كمك بگيريد. از خود بپرسيد( اين تجربه چگونه مهارتهاي مرا كامل مي كند؟) يا
( صحبتهايي كه با هم كرديم چگونه روابط ما را قويتر و محكمتر مي سازد.)
پرسش باعث مي شود پاسخهايي كه ظاهراٌ اصلاٌ وجود ندارد پيدا شود. در اوايل كارم يكي از همكاران من مبالغ هنگفتي از پولهاي شركت را اختلاس كرد. مشاورانم بارها به من گفتند كه اعلام ور شكستگي كنم . اما من از خود پرسيدم( چگونه مي توانم اين كار راسروسامان دهم؟ چگونه مي توانم كاري كنم كه شركت من حتي مؤثرتر از گذشته عمل كند؟ چگونه مي توانم حتي هنگامي كه خواب هستم به مردم كمك كنم؟)اين پرسشها باعث شد بتوانم يك برنامه تلويزيوني بسيار موفق را طراحي كنم كه تاكنون به زندگي ميليونها نفر كمك كرده است.
اگر پاسخي را كه انتظار داريد، دريافت نكنيد آيا دلسرد مي شويد؟ يا اينكه همچنان به پرسيدن ادامه مي دهيد تا به پاسخ مورد نياز برسيد؟
يك برنامه روزانه شبيه مراسم دعا يا عبادت براي خود در نظر بگيريد. سعي كنيد هر روز دو يا سه پاسخ به هر يك از پرسشهاي زير بدهيد و از نوري كه در وجودتان ايجاد مي شود لذت ببريد. اگر پاسخ دادن به اين سؤالات برايتان دشوار است تغيير كوچكي در جمله بندي آنها بدهيد.مثلاٌ به جاي ( در حال حاضرچه چيزي بيش از همه موجب رضايت وخوشبختي من است؟) مي توانيد بپرسيد( اگر بخواهم از چيزي در زندگي خود راضي باشم، آن چيز كدام است؟)
پرسشهاي نيرو بخش صبحگاهي
۱ – در حال حاضر در زندگي من چه چيزي باعث خوشحالي است؟ چه چيزي مرا راضي مي كند؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
۲ – در حال حاضر چه چيزي در زندگي من مايه شور و هيجان است. كدام جنبه آن مرا به هيجان مي آورد؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي ( ادامه)
۳ – در حال حاضر در زندگي خود به چه چيزي افتخار مي كنم؟ چه جنبه اي از آن مايه افتخار است؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
۴ – در حال حاضر در زندگي خود نسبت به چه چيزي شكر گزارم؟
۵ – در حال حاضر در زندگي خود از چه چيزي لذت مي برم؟ كدام جنبه آن لذتبخش است؟
نسبت به آن چه احساسي دارم؟
۶ – در حال حاضر در زندگي خود به چه چيزي پابندم؟ كدام جنبه آن مرا متعهد مي سازد؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
۷ – چه كسي را دوست دارم؟ چه كسي مرادوست دارد؟چه چيزي عشق آفرين است؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
بعد ها ياد خواهيد گرفت كه چگونه دعاي موفقيت روزانه را به شكل مؤثرتري انجام دهيد.
براي تكميل پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي، سه پرسش نيروبخش شامگاهي را نيز پيشنهاد مي كنيم،تا بتوانيم وقايع روز گذشته را به كمك آنها مجسم و ارزيابي كنيد. شما كه در طول روز پرسشهاي ثمربخشي از خود كرده ايد خوب است باطرح پرسشهاي شامگاهي روحيه بگيريد و آنگاه به بستر برويد.
پرسشهاي نيروبخش شامگاهي
۱ – امروز چه چيزهايي را بخشيده ام؟ چه كمكهايي به ديگران كرده ام.
۲ – امروز چه چيزهايي ياد گرفته ام؟ چه مهارتهاو امتيازات تازه اي كسب كرده ام؟
۳ – امروز تا چه حد كيفيت زندگي خود را بالا برده ام؟ چگونه مي توانم ذخيره امروز را سرمايه فرداي خودسازم؟
۴ – ( اگر دلتان مي خواهد پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي را تكرار كنيد؟)
تنها چيزي كه نيروي پرسش را محدود مي سازد عقايد ما درباره امور ممكن و غير ممكن است. يكي از اعتقادات اساسي كه تاثير مثبتي بر سرنوشت من داشته است اين است كه اگر من به پرسيدن ادامه دهم مسلماٌ پاسخ لازم را خواهم گرفت. پاسخ هميشه كافي هست. كافي است سؤال صحيحي را مطرح كنيم.
سؤالات مناسبي كه مي توانيد مرتباٌ از خود بپرسيد كدام است؟ در زندگي من در سؤال ساده و نيرومند براي غلبه بر مشكلات نقش داشته است: ( چه حسني در اين كار وجود دارد؟)و ( چگونه مي توانم از اين موقعيت استفاده كنم؟) پرسش اول افكار منفي ما را از بين مي برد و باعث مي شود كه معناي دلخواه رابه وقايع زندگي خود بدهيم.پرسش دوم توجه ما را از ( چرا) به (چگونه) و پيدا كردن راه حلها معطوف مي كند.
دو پرسش را كه موجب تغيير روحيه و دستيابي به نيروي دروني مي شود طرح كنيد. اين پرسشها را به پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي بيفزاييد تا جزء لاينفك دعاهاي روزانه شما براي مو فقيت باشند.
لئوبو سكاليا پرسش ساده اي را مطرح كرده است كه مي تواند تغييري بزرگ پديد آورد . اين شخص در زمينه روابط انساني خدمات بزرگي را انجام داده است. پدر بوسكاليا هر شب از او مي پرسيد( امروز چه چيزي را ياد گرفته اي ؟) و كودك كه مي دانستا بايد پاسخي را براي اين اين سؤال آماده داشته باشد، اگر اتفاقاٌ در آنروز چيز جالبي رادر مدرسه ياد نگرفته بود فوراٌ به سراغ دائرة المعارف مي رفت. چندين دهه بعد باز هم بوسكا ليا به بستر نمي رفت مگر اينكه چيزي تازه و ارزشمند ياد گرفته باشد.
اگر اين پرسش يا پرسشي نظير آنرا جزو برنامه روزانه خود قرار دهيد چه تاثيري در زندگي شماو يافرزندانتان خواهد داشت؟ آيا مي توانيد به اين كار به اندازه خواب و خوراك اهميت دهيد؟
زماني فرا ميرسد كه بايد از پرسش دست برداريد و عمل را آغاز كنيد پرسشهايي از اين قبيل كه (هدف واقعي از زندگي چيست ؟) ( به چه چيزي بيش از همه پا بندم؟) و( علت وضعيت فعلي من چيست؟) سؤالات بسيار خوبي هستند اما اگر خود را براي يافتن پاسخ معذب كنيد نتيجه چنداني نخواهيد گرفت. حد پاسخ به هريك از اين سؤالات آن است كه موجب اطمينان و اقدام به عمل شود. پس براي گرفتن نتيجه ابتدا ببينيد چه چيزي ( دست كم در حال حاضر ) برايتان بييشترين اهميت را دارد و با استفاده از نيروي فردي به دنبال آن برويد و كم كم كيفيت زندگي خود را تغيير دهيد.