قــانون جذب
قانون جذب به ما مي گويد که در زندگي به همان چيزهايي مي رسيم که بر روي آنها تمرکز مي کنيم و به آن انرژي مي دهيم. چه بخواهيم و چه نخواهيم به هر چيزي که فکر کنيم در زندگي برايمان متجلي خواهد شد. به عبارت ديگر بر روي هر چيزي که تمرکز کنيم آن را به زندگيمان فرا خوانده ايم.
بيشتر افراد زمانيکه در مورد قانون جذب مطالبي مي شنوند شگفت زده مي شوند. آنها تصور مي کنند که ايجاد حقيقي چيزهايي که در ذهن مجسم مي کنند، کار عجيبي است . “من مي توانم هر کسي که مي خواهم باشم، مي توانم هر کاري که مي خواهم انجام دهم، و به هر چيزي که مي خواهم برسم” واقعاً فوق العاده است. من آمال و آرزوهاي زيادي دارم و تنها کاري که بايد انجام دهم اين است که با فکر کردن به آنها از هستي بخواهم که آنها را دراختيار من بگذارد.
هفته ها مي گذرد و فرد به چيزهايي که خواسته نمي رسد. از خود مي پرسد پس چرا آرزوهايم برآورده نشدند؟ من آنها را در ذهن خود به تصوير کشيدم، پس چرا به آنها نرسيدم؟
اين قانون جذب چه اشکالي پيدا کرده، من آرزوهايم را گفتم ولي عملي شدن آنها را نمي بينم؛ آيا آرزوهايم زياد بودند و يا من نتوانستم آنها را به خوبي سفارش دهم؟
اگر ما يک بار ديگر با دقت بيشتري معناي قانون جذب را بخوانيم مي بينيم که ما هر چيزي را که به آن توجه کرده و بر روي آن تمرکز کنيم به زندگي مان وارد مي شود، چه بخواهيم و چه نخواهيم!
بنابراين چرا بياييم و توجه و انرژي مان را صرف فکر کردن به چيزهايي کنيم که نمي خواهيم در زندگي مان وجود داشته باشند؟ اين کار بي معنايي است.
اما در دنياي واقعي اين اتفاق مي افتد و همه ي ما به چنين مسائلي فکر مي کنيم. به همين دليل است که بعضي وقت ها در زندگي خود با مشکل مواجه مي شويم.
زماني که به دليل و نتيجه ي کارها نگاه مي کنيم، متوجه مي شويم که دليل همان فکر ماست و نتيجه واقعيت زندگي است.
به عنوا مثال فرض کنيد در حال حاضر مقروض هستيد. شما به شدت تمايل داريد که پولدار شده و تمام بدهي هايتان را پرداخت نماييد؛ اما بيش از هر چيز احساس بدبختي مي کنيد و به عدم رضايت خود از زندگي فکر مي کنيد. شايد بدانيد که چه چيزي مي خواهيد و بدانيد که بايد چه چيزهايي را تغيير دهيد، اما همه ي انرژي و توجهتان بر روي جمع کردن پول، کمتر خرج کردن و کاهش صورتحساب ها صرف مي شود!!! تمام انرژي شما بر روي قرض هايتان منعکس مي شود و نمي توانيد توجه کافي بر روي چيزهايي که مي خواهيد داشته باشيد. به همين دليل نمي توانيد سفارش هاي خود را از عالم هستي به درستي بخواهيد.
ما انسان ها گرايش داريم که از ابتدا در نتيجه ي کارهايي که انجام مي دهيم زندگي کنيم. ما معمولاً اثر و نتيجه ي تمام تجربياتي که در زندگي بدست مي آوريم را با خود به دوش مي کشيم. به همين دليل زماني که انرژي خود را صرف نتيجه مي کنيم، قانون جذب هم براي ما همان چيزي را به ارمغان مي آورد که در ذهنمان مي گذشته، درست مانند يک چرخه ي علت و معلولي حقيقي.
به عنوان مثال فردي را تصور کنيد که مدام در مورد بيماري صحبت مي کند. اين امر اصلاً اتفاقي نخواهد بود که او نسبت به ديگران بيشتر مريض شود. همين مطلب در مورد کساني که در روابط ناموفق گرفتار مي شوند نيز تعميم پيدا مي کند. آنقدر به عدم موفقيت خود فکر مي کنند که مدام روابط ناموفق بيشتري در زندگي شان اتفاق مي افتد و مجبور مي شوند که يکي پس از ديگري به روابط آزار دهنده ي خود پايان دهند.
از سوي ديگر مي توان گفت که يک فرد موفق نيز شرايط مشابهي را دارد. او با ديد مثبت به جامعه نگاه مي کند، از نعمت هايي که در زندگي دارد بهرمند مي شود، با شور و اشتياق زياد به زندگي ادامه مي دهد و هر روز چنين تجربه هايي را در زندگي خود تکرار کرده و شادي و رضايت بيشتري را به زندگي خود دعوت مي کند.
اين بدان معنا نيست که افراد موفق در استفاده از قانون جذب خوب عمل مي کنند و مردم ناموفق در استفاده از قانون جذب ناتوان هستند. هر انساني که بتواند فکر کند، خود به خود اين قابليت را پيدا مي کند که از اين قانون به نفع خود بهره ببرد و نبايد فراموش کرد که همه به طور مساوي از اين قابليت بهرمند هستند. تنها چيزي که سبب ايجاد تفاوت مي شود اين است که برخي به درستي از جذب استفاده نمي کنند؛ تنها کاري که بايد انجام دهيم اين است که ياد بگيريم چگونه مي توانيم از قانون جذب به نحوي بهره ببريم که واقعيت هاي شيرين تري را به زندگي مان بياورد.
[yt_heading style=”flat-green” align=”right” heading=”h3″ color=”#fff” width=”20″ size=”18″ margin=”20″ ] مقالات موفقیت [/yt_heading]
- ۳ عامل اثرگذار بر موفقیت رهبران بزرگ در موقعیت های دشوار
- اینفوگرافیک عادات افراد موفق و ناموفق
- ۶ پاسخ مؤثر به نصیحت ها و توصیه های بیجای دیگران
- چه کار کنیم تا از شکست پیروزی بسازیم؟
- موفق ترین افراد جهان در مورد شکست چگونه فکر میکنند؟
- افراد موفقی که در ابتدا شکست خوردند
- ۱۴ کاری که افراد موفق ، در ۱۵ دقیقه ابتدایی روز کاریشان انجام میدهند
- ۶ راهکار برای موفقیت بدون داشتن مدرک دانشگاهی
- آیا قصد دارید که یک موفقیت بلند مدت و واقعی داشته باشید؟
براي تغيير شرايط فعلي مي بايست دايره ي فکري خود را تغيير دهيم. براي رسيدن به موفقيت بايد نهال موفقيت را در ذهن خود بکاريم. ايده ي موفقيت بايد در ذهنمان متولد شود، و قصد و نيت رسيدن به آن را در ذهن خود پرورش دهيم. بايد باردار موفقيت شويم.
شگفت انگيز است. تنها کاري که بايد انجام دهم اين است که به عنوان مثال فکر کنم ثروتمند مي شوم و چيزي نخواهد گذشت که او آرزوي من متحقق مي گردد!!!
البته نه به اين سرعت! فکر به تنها کافي نيست تا شما ثروتمند شويد. شما بايد خودتان نيز به سمت چيزهايي که مي خواهيد حرکت کنيد.
موفقيت مي خواهيد؟ بايد به سمت آن حرکت کنيد. عشق مي خواهيد بايد به سمت آن حرکت کنيد. بايد توجه، تمرکز و انرژي خود را به اميالي که داريد بدهيد تا قانون جذب آنها را مرتب و رديف کرده و برايتان متجلي سازد.
اما اگر من تمام انرژي خود را بر روي کار جديدي که به تازگي آغاز کرده ام بگذارم، چه مي شود اگر همه چيز يک مرتبه خراب شود و هيچ چيز درست پيش رود و به نتيجه دلخواهي که مي خواهم نرسم؟ و يا در مسائل عشقي مورد لطف و محبت طرف مقابل قرار نگيرم؟
اين ها افکاري هستند که ما را از پيشروي به سمت جلو باز مي دارند. البته اصلاً اشکالي ندارد که شما طرف منفي قضيه را نيز در نظر بگيريد، اما نبايد اجازه دهيم که افکار منفي خط مشي زندگي مان را برايمان تعيين کنند. ما بايد بدون توجه به مسائل جانبي به سوي روياهايمان پيش برويم. همچنان که جلو مي رويم ممکن است حتي اشتباه کنيم و به موانع غير قابل گذري نيز برخورد کنيم اما اين نحوه برخورد ما با مشلات و سختي ها هستند که ما را به نتيجه نزديک تر مي کنند و سبب مي شوند که سرعتمان نسبت به گذشته بيشتر شود. در مورد شکست چطور؟ شکست چطور مي تواند به ما در موفقيت کمک کند؟
براي شروع ابتدا بايد متوجه شويم که شکست در حقيقت چه معنايي دارد.
خيلي جالب است طريقه ي محاسبه موفقيت هايي که ما خودمان در زندگي بدست مي آوريم و موفقيت هايي که ديگران در زندگي بدست مي آورند را با هم مقايسه کنيم. ما از حساب بانکي، متراژ ملک و املاک، حيطه قدرت، و پولدار بودن به عنوان مقياس موفقيت و شکست استفاده مي کنيم اما به واقع معنا و مفهوم موفقيت حقيقي را به درستي نمي دانيم.
شکست و موفقيت مقياس هايي براي اندازه گيري داشته ها و نداشته ها نيستند، اين دو امر را نمي توان با توجه به اندازه ي مايملک تخمين زد و چيزهايي نيستند که با اندازه گيري و نگاه به آنها بتوان در موردشان قضاوت کرد.
در کتاب ناپلئون هيل با عنوان “چگونه پولدار شويم” او در مورد آقاي “داربي” و داستان “بکن تا ثروتمند شوي” اينطور مي نويسد که: عموي داربي تب طلا مي گيرد و به سرزمين وسترن ها مي آيد تا زمينها را براي يافتن طلا بکند.
او شرط مي بندد و با يک بيل و کلنگ آماده به کار مي شود. کار خيلي سختي بود اما حرص و هوس او براي طلا زياد بود.
پس از هفته ها زحمت و مشقت او رگه هايي از سنگ درخشان را پيدا مي کند. او نياز به ماشين آلاتي داشت که سنگ را از اعماق زمين به سطح بياورند. او به آرامي بر روي حفره هايي که در معدن چال کرده بود، خاک مي ريزد. از همان راهي که آمده بود به خانه اي در ويليامزبورگ، مري لند باز مي گردد و جريان را با اقوام و چند تن از همسايه هايش در ميان مي گذارد و به کمک آنها پول کافي براي خريد ماشين آلات را جمع کرده، دستگاههاي مورد نياز را خريداري مي کنند و به مکان مورد نظر انتقال مي دهند. داربي نيز به همراه عمويش به معدن مي رود و با وي مشغول به کار مي شود. اولين ارابه طلا استخراج مي شود و به کوره ي ذوب انتقال پيدا مي کند. شواهد ثابت مي کردد که آنها دارنده يکي از غني ترين معدن ها در کلرادو هستند! فقط چند ارابه از آن طلا لازم بود که آنها بتوانند تمام بدهي هاي خود را صاف کنند. بعد مابقي سود کلاني را که بدست مي آوردند از آن خودشان بود.
حفاري همين طور پايين تر مي رفت! و اميد خانواده ي داربي نيز همچنان بيشتر و بيشتر مي شد. ناگهان اتفاقي افتاد، رگه ي ايجاد شده از طلا محو شد. آنها به آخر راه رسيده بودند و کوزه ي طلا خالي شده بود. آنها همچنان به حفاري ادامه مي دادند و نااميدانه تلاش مي کردند تا اثري از طلا پيدا کنند، اما فايده نداشت.
نهايتاً تصميم گرفتند که کار را متوقف کنند.
آنها دستگاه هايي را که خريداري کرده بودند تنها به چند دلار به يک خرده فروش فروختند و قطاري گرفتند و به خانه باز گشتند. بعضي از خرده فروش ها احمق هستند اما اين يکي نه. او با يک مهندس معدن مشورت کرد تا نگاهي به معدن بيندازد و يک سري محاسبات آماري انجام دهد. مهندس معتقد بود که پروژه به اين دليل بي نتيجه مانده که مالکين معدن با “خط گسل” آشنا نبودند. محاسبات او نشان مي داد که مي توان آثاري از طلا را تنها ۳ متر پايين تر از جايي که داربي ها کنده بودند پيدا کرد. اين مکان دقيقاً همان جايي بود که آنها به طلا رسيدند.
مرد خرده فروش توانست با استخراج طلا به ميليون ها دلار پول برسد؛ فقط به اين دليل که مي دانست قبل از تسليم شدن بايد با يک متخصص مشورت کند.
خوب آيا اين شکست است؟
اگر از نظر داربي ها به اين موضوع نگاه کنيم، مي توانيم بگوييم که اين پروژه شکست خورده چراکه آنها دست از کار کشيدند و رويايشان را فراموش کردند، در حالي که تنها ۳ متر با تحقق هدفشان فاصله داشتند؛ اما نمي توان شکست واقعي را در محتواي حقيقي زندگي داربي ها به عنوان مردوديت کامل در نظر گرفت.
مي بينيد که داربي درس موفقيت را از طريق پافشاري در دوره ي کوتاهي از زندگي خود ياد گرفت و آن را در تمام کارهايي که بعدها تصميم به انجام آن گرفت به کار برد؛ و در نهايت داربي در رده ۵۰ نفر اولي در جهان قرار داد که در زمان خود بالاي چندين ميليون دلار در فروش بيمه ي عمر سود کرد.
پس شکست چيست؟
شکست حقيقي عادت به تسليم شدن است. اين در حالي است که عدم توانايي در ايجاد ايده هاي نو و اتخاذ تصميم هاي جديد به عنوان بزرگترين مانع در راه رسيدن به موفقيت محسوب مي شود.
در طول تاريخ در دنياي تجارت و دانش ما از کنار هم قرار دادن اراده و پافشاري به الگوي موفقيت مي رسيم. چند ميليون نفر وجود دارند که در دنيا برشکست شده اند؟ چند بار اديسون و بل آزمايش کردند و شکست خوردند تا به نتيجه اي که دنبالش بودند رسيدند؟
تنها با اشتياق و ايمان است که مي توانيم خود را به نيروي پافشاري تجهيز کنيم. با ايمان است که مي توان قانون جذب را احضار کرد و در اين حالت است که سفر ما به سمت موفقيت تحقق مي يابد.
شما چه قانون جذب را متوجه شويد چه نه، بايد عادت فکر کردن به حقايق را از سر بيرون کنيد. (مگر اينکه حقيقت همان چيزي باشد که مي خواهيد به آن برسيد)
براي ايجاد تغيير و تحول در شرايطتان بايد اراده کنيد، آرزوهايتان را در ذهن به تصوير بکشيد، و با ايمان و اشتياق به سوي آنها گام برداريد.
براي رسيدن به موفقيت بايد ابتدا هدف خود را درک کنيد و بعد به آن ايمان بياوريد.